روایت تحلیلی – تاریخی به مناسبت سالگرد عروج ملکوتی حاج شیخ / سید محمد جواد عرفان فر

«سفر مردی که از خاک تا افلاک رفت»

این روایت تنها یادنامه‌ای نیست؛ سفری است در مسیر روشن مردی که بودنش، معنای زندگی را غنی‌تر کرد. مردی که هر سال با فرارسیدن این روز، دوباره از نو در دل‌ها متولد می‌شود

به گزارش افق امروز

بادهای سحرگاهی مشهد، هنوز بوی کاهگل و خاک باران‌خورده باغ‌های انگور را در خود داشتند. نوجوانی لاغراندام و جدی، پابه‌پای پدر در مزرعه کار می‌کرد، اما چشم‌هایش جای دیگری بود؛ جایی که کلمات قرآن، همچون دانه‌های نور، دلش را سبز کرده بودند. غلامرضا، پسر دهقان، هنوز طعم خاک را بر دست داشت که در مکتب‌خانه، صدای گرم استاد، جانش را روشن کرد.

هجده ‌ساله که شد، بار سفر بست. مقصدش اصفهان بود؛ شهری که مدرسه صدر و چهارباغ را چون گنجینه‌ای برای طالبان علم می‌دانستند. سال‌ها در حجره‌های سرد و ساده، در پرتو چراغ‌های کم‌نور نفتی، کتاب بر کتاب افزود و علم بر علم.

اما تقدیر، او را به نجف کشاند. سال ۱۳۲۴ هجری قمری بود که غلامرضا، با دست خالی و دل پر، به دیار امیرالمؤمنین (ع) رسید. آن‌جا از سرچشمه زلال فقاهت نوشید؛ از آخوند خراسانی، شیخ عبدالکریم حائری، سید محمدکاظم یزدی و دیگر بزرگانی که هر کدام ستونی از ستون‌های حوزه بودند.

وبای نجف آمد؛ مرگ، در کوچه‌ها و حجره‌ها می‌دوید. بسیاری از طلاب در هراس، خود را به گوشه‌ای پنهان کردند، اما غلامرضا ماند. خودش لباس‌های بیماران را شست، کنارشان نشست و با دست‌های خسته‌شده از تیمار، قرآن خواند. این ماندن، برایش ماندگاری آورد.

سال‌ها بعد، خبر رحلت آخوند خراسانی او را لرزاند. در همان روزها، برای نخستین بار به مشهد بازگشت و طنین سخنانش، در میان اهالی، او را به جایگاهی رساند که آیت‌الله شیخ مرتضی آشتیانی او را برای امامت جماعت مسجد مروی تهران برگزید.

تهران اما جای ماندنش نبود. با یاد و نام علمای یزد، بار دیگر کوچ کرد و این بار به سمت دیاری رفت که بعدها، او را «آیت‌الله حاج شیخ غلامرضا یزدی» نامید. حوزه علمیه مدینه‌العلم یزد، با حضورش جانی تازه گرفت و مدرسه عبدالرحیم‌خان، مکتب مردان بزرگی شد که سال‌ها بعد، بر مسند هدایت مردم نشستند.

دوران رضاخان رسید؛ سال‌های فشار و بستن درهای دین. حاج شیخ، آرام اما استوار، در مسجد روضه محمدیه ایستاد. نه از تهدیدها ترسید و نه از تهمت‌ها. در روزهای سخت، ستون حوزه ماند و شب‌ها، همچون پدری دلسوز، طلبه‌ها را از تفرقه برحذر داشت.

عجیب‌ترین فصل زندگی‌اش، سفر پیاده به اصتهبانات فارس بود. پنج روز و پنج شب راه رفت؛ نه برای دیدار کسی خاص، بلکه برای آنکه در موسم نوروز، بار دیگر یاد خدا را در خانه دل‌ها روشن کند.

روزهای پایانی عمرش، آرام و بی‌هیاهو گذشت. در ششم فروردین ۱۳۴۲، صدای اذان از گلدسته‌های یزد برمی‌خاست که این مرد خاکی، جان به جان‌آفرین سپرد. بر پیکرش، هزاران نفر نماز گزاردند و او را در کنار قبر آیت‌الله سید صدرالدین موسوی دفن کردند.

و این‌گونه، زندگی مردی که از خاکِ مزرعه‌های مشهد برخاست و تا افلاک حوزه‌های علمیه قد کشید، به پایان رسید—اما راهی که گشود، هنوز پر رهرو است.

سال‌ها از آن روز گذشته است، روزی که کاروان عمر حاج شیخ، از کوچه‌های خاکی این جهان عبور کرد و به سوی بارگاه حق پرکشید. اما هنوز عطر حضورش در کوچه‌پس‌کوچه‌های یزد می‌پیچد و نسیم یادش بر دل‌ها می‌وزد. در این سالگرد عروج ملکوتی، گویی زمان پرده‌ای کنار زده تا دوباره با او هم‌سفر شویم؛ با آن نگاه آرام، گام‌های استوار و قلبی که در تپش‌هایش جز عشق به خدا و خدمت به خلق نمی‌تپید.

چند سال پیش، در جوار آرامگاهش، در صحن  و مطهر و مسجد اعظم امامزاده جعفر(ع)، جمعی از اهل فرهنگ، دانش، و عشق به حقیقت، در جوار آرامگاهش در امامزاده جعفر(ع) گردهم آمدند. آن روز، نخستین کنگره بزرگداشت او در یزد برپا شد؛ مراسمی که به همت مؤسسه فرهنگی هنری عرفان‌فر و با همکاری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، فرصتی شد برای آن‌که پژوهشگران، علما، اساتید حوزه و دانشگاه، و اقشار مختلف مردم، دوباره گرد شمع وجودش حلقه زنند؛ شمعی که جسمش رفته بود اما گرمایش در دل‌ها جاودان مانده بود.

آن روز، صدای سخنرانان در فضای صحن امامزاده، همچون زمزمه‌ای ملکوتی با باد درآمیخت. خاطراتش یکی‌یکی زنده شد؛ خاطراتی از مردی که نه تنها عالم دین، که آموزگار انسانیت بود. گویی او، از پسِ آسمان، از آن‌سوی پرده غیب، نظاره‌گر بود که چگونه شاگردان و دوستدارانش، میراث فکری و معنوی او را پاس می‌دارند.

بزرگان، پژوهشگران، علما، اساتید حوزه و دانشگاه و اقشار مختلف مردم گرد هم آمدند؛ نه برای وداع، که برای تجدید عهد. آن روز، هر سخنرانی، هر نگاه و هر اشک، رشته‌ای از خاطرات را به هم گره زد و یادش را در دل‌ها ماندگارتر کرد.

امروز، دوباره در آستانه سالگرد عروجش، صدای گام‌هایش را در گذر زمان می‌شنویم. گویی هنوز در میان ماست؛ در مسجدی که آباد کرد، در مجلسی که روشنی‌بخش جان‌ها شد، در کلامی که به شاگردانش آموخت. او رفت، اما مشعل معرفت و مهرش را در دست ما گذاشت تا راه ادامه یابد.

در این سالگرد، دل‌ها دوباره به همان صحن و سرا پر می‌کشد. دوباره نامش را زمزمه می‌کنیم و گویی او در کنارمان قدم می‌زند. شاید اگر چشم جان را باز کنیم، در بارگاه ملکوتی امامزاده، چهره‌اش را ببینیم که آرام لبخند می‌زند و می‌گوید: «راه ادامه دارد، چراغ خاموش نشده است.»

و چه زیباست که یاد چنین مردانی، نه فقط در سنگ آرامگاهشان، بلکه در قلب‌ها، در کتاب‌ها، در تاریخ و در جان شهر، تا همیشه زنده می‌ماند.

امروز نیز، در سالگرد عروجش، همان حس و همان شوق در دل‌ها زنده است. کافی است چشم ببندی و به گذشته سفر کنی؛ خود را در همان روزهای کنگره ببینی که آفتابِ نیمروز بر گنبد امامزاده می‌تابید، پرچم‌ها در باد می‌رقصیدند و مردم از پیر و جوان، با دل‌هایی آکنده از احترام، از درهای بارگاه وارد می‌شدند. صدای قاریان، عطر اسپند، و نگاه‌های اشک‌آلود، همه با هم قصه‌ای را می‌گفتند: قصه مردی که زندگی‌اش وقف علم، دین، و خدمت به مردم شد.

اکنون هم که این کلمات را می‌نویسم، می‌خواهم خواننده این سطور، با من هم‌سفر شود؛ از کوچه‌های خاموش تا صحن روشن امامزاده، از خاطرات کهنه تا لحظه حال.

این روایت، سفری است به دل خاطره‌ها؛ سفری که در آن نه‌تنها با حاج شیخ قدم می‌زنی، بلکه در کوچه‌های قدیمی یزد، در حجره‌های پر از کتاب، و در سکوت شب‌های پُرستاره، حضورش را حس می‌کنی.

آری، این روایت تنها یادنامه‌ای نیست؛ سفری است در مسیر روشن مردی که بودنش، معنای زندگی را غنی‌تر کرد. مردی که هر سال با فرارسیدن این روز، دوباره از نو در دل‌ها متولد می‌شود.

سال‌ها گذشته، اما او همچنان در میان ماست؛ در اندیشه‌ها، در آموزه‌ها، و در هر دستی که به یاری دیگری دراز می‌شود.

و ما، امروز، با زمزمه فاتحه‌ای آرام، دوباره در همان کوچه‌ها قدم می‌زنیم، به گنبد امامزاده جعفر (ع) نگاه می‌کنیم و در دل می‌گوییم: حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی ( یزدی ) ، «یادت همیشه در ما جاری است ».

باشد که یاد و نامش همچنان در دل‌ها جاری بماند، چنان که خود همیشه در میان ما جاری بود.

 

 

 

انتهای پیام/+

منبع خبر : سید محمد جواد عرفانفر

برچسب های اخبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب گردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Search