به گزارش افق امروزخودروسازان گاهی تصمیماتی عجیب و بحثبرانگیز در طراحی و مهندسی اتخاذ میکنند و این درنهایت منجر به ساخت خودروهایی میشود که برای یک بازار خاص و محدود طراحی شدهاند و بهرغم جذابیتشان، محکوم به شکست تجاری هستند. اینها احمقانهترین خودروهای تاریخ هستند.
تسلا سایبرتراک
تسلا سایبرتراک با طراحیای که به نظر میرسد برای جلبتوجه منفی ساخته شده، بیش از طرفدار، دشمن برای خود جمع کرده است. عملکرد قابلتوجه و فناوری نوآورانهاش تنها برای کسانی اهمیت دارد که بتوانند ظاهر عجیبش را نادیده بگیرند. خطوط بدنه سایبرتراک بهاندازهای تیز هستند که میتوانند لباس را پاره کنند یا پوست را ببرند. قابلیت اطمینان ضعیف و قیمت بالای هم مهمات بیشتری به دست منتقدانش داده است.
نیسان مورانو کراس کابریوله
بسیاری از ترکیبهای خلاقانه در سگمنتهای خودرویی مورد تحسین قرار میگیرند اما مورانو کابریوله یکی از آنها نیست. اگرچه مورانو اولین شاسیبلند روباز جهان نبود اما ظاهر کراس کابریوله بیش از یک دهه است که توسط کارکنان موتورترند مورد تمسخر قرار گرفته است. بدتر از آن، ضعف ساختاری این ماشین است. حتی رانندگی در جادهای با دستاندازهای ملایم، کمبود استحکام را آشکار میکند که هم سواری و هم هندلینگ را تحت تأثیر قرار میدهد. هرگونه کاربردی که این مدل داشت نیز با حذف درهای عقب و تقریباً کل فضای بار، کنار گذاشته شد. شگفتانگیزترین نکته درباره مورانو این است که چگونه چنین ایدهای با این سطح از بیفکری به مرحله تولید رسید.
مزدا MX-30
هرچند موج اول شاسیبلندهای الکتریکی رانندگی کاربردی با خودروهای برقی را به بازار خودروهای تولید انبوه آورد اما مزدا MX-30 این مسیر را طی نکرد. با برد رسمی حدود ۱۶۰ کیلومتر (کمتر در بزرگراه و بسیار کمتر در سرما)، MX-30 هرگز بهعنوان یک خودروی الکتریکی کاربردی جدی گرفته نشد. درحالیکه تقریباً هر کراساوور الکتریکی دیگر در دنیای واقعی شعاع حرکتی بیش از ۳۲۰ کیلومتر داشت، MX-30 حتی نیمی از این مقدار را هم ارائه نمیکرد. درنتیجه، هندلینگ چابک و کابین سرگرمکنندهاش نتوانست آن را از نابودی زودهنگام نجات دهد.
تویوتا میرای
هیدروژن زمانی سوخت آینده بود، اما با ظهور خودروهای برقی باتری محور، آن آینده به گذشته تبدیل شد. با تعطیلی بخش زیادی از شبکه محدود جایگاههای سوخت هیدروژن، به نظر میرسد استفاده از هیدروژن برای خودروها به پایان رسیده است و این موضوع پایان دوران تویوتا میرای را هم رقم زد. هرچند میرای در نسل دوم خود از جوجه اردک زشت به قویی زیبا تبدیل شد اما این جذابیت ظاهری هم نتوانست هیدروژن را در برابر روشهای عملیتر و ارزانتر مطرح کند.
هوندا CR-V FCEV
همان مشکلات میرای برای CR-V FCEV نیز صدق میکند هرچند این کراساوور میتواند تا ۴۵ کیلومتر را بهصورت تمام الکتریکی طی کند که این کمی کارایی خودرو را افزایش میدهد. (برد کل با شارژ کامل باتری و باک پر هیدروژن ۴۳۵ کیلومتر است.) هزینه بالای تولید CR-V FCEV باعث شده فقط برای اجاره در دسترس باشد. علاوه بر صداهای آزاردهنده سیستم پیل سوختی، CR-V FCEV تلاش میکند مانند یک CR-V معمولی به نظر برسد، اما بعید است بتوانید خارج از جنوب کالیفرنیا با آن رانندگی کنید.
آستونمارتین سیگنت
سیگنت بهعنوان یکی از بدترین نمونههای ریبج در سالهای اخیر شناخته میشود. زیر بدنهای که سعی شده بود به آستونمارتین شبیه شود، درواقع یک تویوتا iQ پنهان شده بود. خودرویی کوچک شهری که به دلیل قیمتش تحسین میشد اما هرگز به تجمل شهرت نداشت. سیگنت برای بهبود میانگین مصرف سوخت آستونمارتین به دلیل مقررات دولتی ساخته شد ولی با قیمت ۳۷ هزار دلاری، نهتنها فروش موردنظر را تجربه نکرد بلکه نتوانست تجربه واقعی آستونمارتین را به مالکان هدیه کند.
شورلت SSR
احمقانه بودن به معنای بد بودن نیست اما آیا کسی واقعاً خواستار یک وانت کابریوله بود که نمیتوانست مثل انتظارات آمریکاییها یدک بکشد یا بار ببرد؟ خیر. آیا SSR هنوز هم فوقالعاده است؟ بله؛ اما جذابیت و ترکیب منحصربهفرد ویژگیهای این پیکاپ عجیب جز فروش اندک نتیجه دیگری نداشت. البته SSR اکنون پس از دههها از پایان تولید، هوادارانی پرشور دارد. هرچند SSR از پویایی لازم برای تطابق با ظاهرش برخوردار نبود اما هیچکدام از اینها از جذابیت و البته احمقانه بودنش کم نمیکند.
رلاینت رابین
اگرچه احمقانه بودن همیشه به معنای بد بودن نیست اما گاهی واقعاً میتواند بد باشد. رابین بدون شک در هر معنا بد است. نخست، طراحی سهچرخهاش ناپایداری شدیدی ایجاد میکند و رابین را به خاطر واژگونی بدنام کرده است (هرچند بخش زیادی از این شهرت به خاطر شوخیهای تا حدی غیرواقعی تاپ گیر است). خودرویی با یک چرخ باریک جلویی کاملاً احمقانه است. رابین همچنین از مشکلات کنترل کیفیت و قابلیت اطمینان ضعیف صنعت خودروسازی بریتانیا در آن زمان هم رنج میبرد و در طول سه دهه تولیدش با چالشهای بزرگی روبهرو بود.
کرایسلر TC مازراتی
مدیران کرایسلر متقاعد شده بودند ساخت خودرویی بر اساس نسل دوم پلتفرم K که بهعنوان مازراتی فروخته شود، ایده خوبی است، اما این ایده کاملاً اشتباه به نظر میرسد. هزینههای نجومی و حقیقت غیرقابلانکار که TC نوعی خودروی آمریکایی ضعیف بود که توسط یک خودروساز ایتالیایی ضعیف ساخته شد آن را به حرکت فوقالعاده احمقانهای تبدیل کرد.