ناترازی انرژی

اقتصاد سیاسی ناترازی ها

به گزارش افق امروز ناترازی‌ها محور اصلی آخرین گفت‌و‌گوی تلویزیونی رئیس جمهوری با مردم بود. اما به رغم فوریت و فراگیری این مسأله برای ایران، آخرین موضوع مطروحه در این گفت‌و‌گو بود که مورد توجه مردم و کارشناسان قرار گرفت. حتی حالا که بار دیگر خاموشی‌های برنامه‌ریزی شده بازگشته است، باز هم به مسائل حاشیه‌ای پرداخته می‌شود و نه اصل، منشأ، ریشه و ماهیت ناترازی. چرا این اتفاق افتاد و به مهم‌ترین موضوع کشور که در این گفت‌و‌گو مطرح شد، کمتر از موضوعات دیگر توجه شد؟ علت را می‌توان در این سخن مسعود پزشکیان جست و جو کرد که در مراسم روز دانشجو گفت: «امروز نسبت به اصلاح هر بخشی که می‌خواهیم اقدام کنیم، عده‌ای می‌گویند به آن دست نزنید.» اینکه «عده‌ای می‌گویند به آن دست نزنید» یعنی ناترازی‌ها، مسأله به غایت پیچیده و دارای ابعادی بسیار بزرگ است و دست زدن به آن، یعنی تلاش برای حل آن، می‌تواند پیامدهای وسیعی داشته باشد. احتمالاً همین ابعاد بزرگ و نزدیک به بحران باعث شده عده‌ای به جای تلاش برای حل آن، به دولت پیشنهاد کنند که تو هم این مسأله را حل نشده بگذار و روی دوش دولت بعدی بینداز. اما اگر این اتفاق بیفتد و ناترازی‌ها حل نشده باقی بماند، نه فقط ظرفیت‌های تمدنی و زیستی در ایران رو به افول می‌رود، بلکه آن اتفاقی می‌افتد که رئیس جمهوری در این گفت‌و‌گوی تلویزیونی گفت: «اگر برای نسل آینده نتوانیم مدیریت کنیم، زمین سوخته به آنان تحویل می‌دهیم.»

ناترازی امر سیاسی است
هر امر اقتصادی امر سیاسی هم هست. مثلاً رشد اقتصادی که در ظاهر با ارقام و سرمایه‌گذاری ارتباط دارد، جنبه سیاسی هم دارد. زیرا تصمیم‌گیری برای اینکه رشد بیشتر در کدام بخش اقتصاد باشد یا اینکه چه پول‌هایی صرف آن شود، نیازمند یک تصمیم سیاسی است. اینکه پیامدهای مثبت و منفی رشد اقتصادی به چه گروه‌های اجتماعی برسد هم امری سیاسی است. با این قیاس، ناترازی‌ها هم امری سیاسی هستند. ناترازی ها هم از نظر شکل‌گیری سیاسی هستند و هم از نظر حل آنها.  ناترازی در بودجه یا ناترازی پولی و بانکی را در نظر بگیرید. کسری بودجه یک امر سیاسی است. زیرا سیاستگذاران و سیاستمداران هستند که برای یک بخش اعتبار بیشتری تعیین می‌کنند و برای بخش دیگر اعتبار کمتر. آنان باوجود اینکه می‌دانند منابع و درآمدی وجود ندارد، باز هم بیشتر از درآمد، دولت را موظف می‌کنند که برای برخی بخش‌ها بیشتر هزینه کند. دولت هم به دلیل کمبود درآمد، سعی می‌کند با چاپ پول این هزینه را تأمین کند. به این ترتیب کسری و ناترازی بودجه نه تنها یک امر سیاسی است، بلکه تورم هم امری سیاسی است. حال اگر قرار باشد برای این ناترازی بودجه یا تورم تصمیم گرفته شود و برای حل آن راهی اندیشیده شود، طبیعتاً باید بخشی از هزینه‌ها کم شود. در این صورت چه کسانی حاضر هستند بخشی از سهمشان از منابع عمومی کم شود تا بودجه تراز شود؟ پس تصمیم برای حل ناترازی بودجه هم سیاسی است. مسأله این است که در هر ناترازی، عده‌ای سود می‌برند و عده‌ای زیان می‌کنند. مثلاً در ناترازی بانکی و پولی، کسانی که به وام‌های کلان یا منابع ارزان قیمت دسترسی دارند از این ناترازی سود می‌برند و عموم مردم که سهمی از نقدینگی ایجاد شده ندارند، باید ضرر آن را با تورم به جان بخرند. حال اگر قرار باشد برای حل این ناترازی بانکی و پولی تصمیم گرفته شود، یعنی باید به این بازی برد – باخت (بردن عده اندکی و باختن جمعیت کثیری از ملت) پایان داد و آن را به یک بازی برد – برد برای همه تبدیل کرد. این تغییر بازی هم یک امر سیاسی است. اما ناگفته پیدا است که این تغییر چقدر پرهزینه، دشوار و طاقت فرسا است، تغییری که کمتر دولتی را می‌توان یافت که توان و اراده آن را داشته باشد. چون این توان سیاسی و اراده ملی نیست به قول پزشکیان «امروز نسبت به اصلاح هر بخشی که می‌خواهیم اقدام کنیم، عده‌ای می‌گویند به آن دست نزنید.»

چه کسی می‌گوید به ناترازی دست نزنیم؟
ناترازی‌ها مهم‌ترین مسأله حال حاضر ایران است. در زمستان کمبود گاز داریم، در تابستان کمبود برق یا بودجه ناتراز است. فشار این ناترازی‌ها هر روز محسوس‌تر می‌شود.
اما چرا درباره عاجل‌ترین مشکل کشور غفلت می‌شود؟ یک علت در بزرگی ناترازی است. مشکل آنقدر بزرگ است که ترجیح داده می‌شود به آن نزدیک نشوند. به هر حال موضوعاتی هست که برای برخی جریان‌ها و افراد، آورده سیاسی ندارد. ناترازی جایی است که باید اندوخته ملی خود را فدا کرد و سرمایه سیاسی خود را باخت، نه اینکه سرمایه سیاسی جمع کرد. ناترازی جای ایثار ملی است، نه کسب وجاهت. جایی است که باید آبرو گذاشت تا آبروی کشور حفظ شود، نه جای اینکه سرمایه‌  و منابع کشور صرف کسب سرمایه سیاسی یا وجاهت این نامزد ریاست جمهوری و آن نامزد مجلس شود. دیگر اینکه  ناترازی تاریخ دارد. یعنی وضعیت امروز ناترازی گاز ناشی از یک تاریخ مدیریت گاز است. برای حل ناترازی باید آن تاریخ واکاوی شود و با این واکاوی، ابعاد تصمیم‌گیری و اقتصاد سیاسی این مساله باز می‌شود. بازشدن این اقتصاد سیاسی به نفع برخی‌ها نیست.  علت دیگر خود را به ندیدن و نشنیدن زدن، در ماهیت سیاسی آن نهفته است. در جایی که از بازی برد – برد سیاسی کوتاه مدت خبری نیست و همه باید تصمیم بگیرند از امروز خود بگذرند تا فردای همه روشن باشد، قدم زدن در چنین مسیری وطن خواهی، مردم دوستی و ایران خواهی بسیار می‌خواهد. کمتر جریانی را می‌توان شناخت که حاضر به این هزینه سیاسی باشد.  عامل دیگر فقدان یک بروکراسی یا نظام اداری کارآمد است که بتواند به عنوان یک بازوی اجرایی مطمئن، یاریگر دولت باشد. این درحالی است که بروکراسی ضعیف شده ایران که نتوانست در گذشته در برابر تصمیمات ناترازی ساز، ایستادگی و آنها را اصلاح کند، خود بخشی از مسأله است نه راه‌حل. در نهایت، ضعف سرمایه سیاسی و اجتماعی نهاد دولت و جریان‌های سیاسی در ایران، از احتمال کسب همراهی مردم برای طی این مسیر پرسنگلاخ کاسته است.

همه بازنده‌ایم اگر…
هنگام رکود بزرگ  اقتصادی اواخر دهه ۱۹۲۰ ایالات متحده، زمانی که برخی معتقد بودند در درازمدت دست نامرئی بازار، رونق را جایگزین رکود می‌کند «جان مینارد کینز» پاسخ داد «در درازمدت همه مرده‌ایم.» منظور او این بود که باید امروز کاری کرد تا زندگی‌ها نجات یابد. وضعیت ناترازی‌ها بی‌شباهت به این گفته کینز نیست. امروز روند اقتصادی و سیاسی و مهم‌تر از همه اقتصاد سیاسی به گونه‌ای است که بخش بسیار اندک جامعه برنده شده و اکثریت قابل توجهی از ایرانیان چیزهای زیادی را از دست داده اند؛ تورم، بی‌برقی‌هایی که تازه در ابتدای راه است یا کمبود آب.  مسأله این است که اگر امروز عزم و تفاهم ملی برای حل ناترازی‌ها ایجاد نشود، در درازمدت همه بازنده‌ایم. در این باخت، فرقی نمی‌کند سهم دولت پزشکیان کم باشد یا زیاد، اصولگراها مقصرند یا اصلاح‌طلب‌ها؛ مسأله این است که در اصل باخت، همه برابرند. ناترازی مسأله‌ای است که یا همه ایرانیان با هم برنده می‌شوند یا همه باهم می‌بازند.

انتهای پیام/+

برچسب های اخبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب گردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Search