به گزارش افق امروز در این بازه صدساله، چهره حوزه نهفقط به لحاظ ساختار آموزشی، بلکه از نظر ترکیب انسانی و انگیزههای ورود به آن نیز تغییرات شایان توجهی را تجربه کرده است. یکی از پدیدههای جامعهشناختی چشمگیر در دهههای اخیر، تغییر در انگیزههای ورود به این نهاد سنتی است؛ تغییری که هم از درون حوزه و هم از دل تحولات بیرونی تغذیه میشود.
اگر در گذشته، انگیزه اصلی طلاب برای ورود به حوزه بیش از همه حول دیانت، تکلیفگرایی شرعی و سنتهای خانوادگی میچرخید، اکنون در دهههای اخیر، طیفی از انگیزههای متنوعتر در میان طلاب جوان شکل گرفته که از جستوجوی معنای زندگی و کنشگری اجتماعی گرفته تا دغدغههای معیشتی را دربرمیگیرد. مطالعات اجتماعی حوزههای علمیه در دهه ۱۳۹۰ نشان میدهند که گرچه همچنان مؤلفههای سنتی دینداری، عشق به علوم دینی و انگیزههای اعتقادی در میان طلاب غالب است، اما سهم عوامل معیشتی و جایگاه اجتماعی نیز افزایش یافته است. به بیان روشنتر، حوزه نهفقط بستری برای آموزش دین، بلکه برای برخی، بهعنوان مسیر جایگزین برای یافتن شغل و امنیت اقتصادی نیز تلقی میشود.
این چرخش البته یکجانبه نیست. در سوی دیگر، گروهی از جوانان با دغدغههای روشنفکرانه، عدالتخواهانه و یا حتی انتقادی وارد حوزه میشوند تا بتوانند از درون، مسیرهای جدیدی برای کنش دینی پیدا کنند. حضور چنین طلابی، نوعی “انباشت انگیزههای متفاوت” را در حوزه پدید آورده که آن را از یکدستی سابق خارج کرده است.
چرخش آرام حوزه پس از صدسالگی
این تنوع انگیزهها، بیتأثیر از تحولات کلان اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران پس از انقلاب نیست. گسترش رسانهها، فراگیر شدن تحصیلات دانشگاهی، رشد شبکههای اجتماعی و تغییرات سبک زندگی، باعث شده تا طلاب نسل جدید، با نگاهی متفاوت از اسلاف خود به نهاد دین و جایگاه روحانیت بنگرند. برای بسیاری، ورود به حوزه نه صرفاً در پاسخ به ندای الهی، بلکه تلاشی برای بازیابی هویت و معنای زندگی در جهانی متلاطم و چندصدایی است.
از سوی دیگر، نهادهای حوزوی نیز در دهههای اخیر تلاش کردهاند با ایجاد ساختارهایی برای حمایت معیشتی طلاب، کارکردهای جدیدی به این نهاد سنتی بیفزایند. ایجاد بیمه طلاب، اعطای وامهای بلندمدت، راهاندازی مراکز پژوهشی و تسهیل ادامه تحصیل در دانشگاهها از جمله اقداماتی بوده که موجب شده مسیر ورود به حوزه برای گروههای بیشتری قابلدسترس باشد. این تحولات اگرچه دستاوردهای مهمی داشتهاند، اما گاه به نگرانیهایی نیز دامن زدهاند: آیا انگیزههای دیگری، جای انگیزههای ایمانی را خواهند گرفت؟ آیا حوزه، بهمرور، کارکرد اجتماعی متفاوتی از نقش تاریخی خود خواهد یافت؟
پاسخ این پرسشها آسان نیست، اما یک چیز روشن است: حوزه علمیه قم، پس از گذر از یکصدسالگی، در مسیر بازتعریف هویت خود گام برمیدارد. چه آن را «چرخش نرم» بنامیم و چه «گذار تدریجی»، روحانیت امروز دیگر تنها با الگوهای قرن گذشته تبیینپذیر نیست. ترکیب متنوع انگیزهها، انتظارهای متفاوت طلاب از آینده شغلی و اجتماعی خود، و حضور پررنگتر طلاب در عرصههای فرهنگی، رسانهای و کنشگری اجتماعی، گویای این دگردیسی آرام اما عمیق است.
در چنین وضعیتی، حوزه دیگر صرفاً محل آموزش فقه و اصول نیست؛ بلکه به تدریج، به فضایی برای گفتوگوی درونی میان دیانت، معنا، عدالت و زیست معاصر بدل میشود. این پویایی، اگر با رواداری و بازاندیشی همراه باشد، میتواند ظرفیتهای تازهای برای نقشآفرینی دینی در جامعه آینده ایران فراهم آورد.