یادداشت / سید محمد جواد عرفان فر / روزنامه نگار

بهزیستی، بلندگوی خاموشی که دارد خفه می‌شود

سازمانی که باید سر پل صلح اجتماعی، بازتوانی انسان‌ها، و برقراری عدالت باشد، امروز خودش قربانی بی‌عدالتی است

به گزارش افق امروز

وقتی نشست خبری هفته بهزیستی یزد تمام شد، چند سؤال در ذهنم سنگینی کرد:

اگر ۳۲۲ خانواده در صف فرزندخواندگی‌اند، اما فقط ۱۵۵ کودک در مراکز هستند و آن هم واجد شرایط نیستند، یعنی جایی در سیستم گیر کرده‌ایم.

اگر ۱۴ هزار معلول شدید در استان داریم و فقط ۱۹ هزار نفر مستمری می‌گیرند، یعنی کسی نخواسته عددها را جدی ببیند.

و اگر یک مدیرکل با صدای بلند می‌گوید “ما وصله ناجور وزارتخانه‌ای هستیم که ما را نمی‌فهمد”، یعنی کار از خواهش و افتتاحیه گذشته است.

ما روزنامه‌نگاران همیشه با خطر متهم شدن به سیاه‌ نمایی مواجهیم؛ اما درد بهزیستی در یزد، چیزی بیشتر از یک گزارش سالانه است. این نهاد سال‌هاست دارد تلاش می‌کند، با دست خالی، دل پر، بودجه نصفه‌ نیمه، نیروی انسانی تحلیل‌رفته، و انتظارات فزاینده، جامعه را از خط فروپاشی اجتماعی دور نگه دارد. ولی سؤال من این است: چه کسی قرار است از خودِ بهزیستی مراقبت کند؟

سازمانی که باید سر پل صلح اجتماعی، بازتوانی انسان‌ها، و برقراری عدالت باشد، امروز خودش قربانی بی‌عدالتی است.

چه کسی گفته است نهادی با این حجم مسئولیت – از اوتیسم تا اعتیاد، از طلاق تا سالمندی، از بحران روانی تا تولد امید – باید زیرمجموعه وزارتخانه‌ای اقتصادی بماند که دغدغه‌اش تورم و اشتغال است، نه بچه‌ای که با دست‌فروشی بزرگ می‌شود یا مادربزرگی که شب را با زخم بستر می‌خوابد؟

شعار هفته بهزیستی امسال این است: «مشارکت امروز، توانمندسازی فردا»

شعار خوبی‌ست. اما مثل بسیاری از شعارهای خوب، به شرط‌ها و شروط‌ها.

مشارکت واقعی فقط گلریزان و کمک‌های مردمی نیست. مشارکت یعنی سیاست‌گذاری عمومی، یعنی مطالبه‌گری مردمی، یعنی نگاه سیستمی.

ما تا وقتی به مسائل اجتماعی به عنوان «بخش خیریه‌ای حکومت» نگاه کنیم، از این چرخه بیرون نخواهیم آمد.

آمارهایی که باید فریاد بزنند، نه در پرونده‌ها خاک بخورند که در این نشست خبری ارائه شد، فریادهای خاموش‌اند:

  • ۱۳۰ هزار سالمند در استان، اما فقط ۱۶ هزار نفرشان خدمات می‌گیرند.
  • از ۲۹ هزار فرد دارای معلولیت، فقط نیمی مستمری می‌گیرند.
  • در سه ماه اول امسال، ۲۱۲۴ تماس با اورژانس اجتماعی ثبت شده، یعنی هر روز ۲۳ بحران خانوادگی یا اجتماعی!

و ما هنوز به بهزیستی نگاه می‌کنیم مثل یک اداره خدماتی کوچک در حاشیه شهر…!

شاید وقت آن رسیده باشد که مطالبه‌ای روشن مطرح کنیم:

بهزیستی باید وزارتخانه شود.

نه برای تجمل، بلکه برای عدالت. نه برای بودجه بیشتر، بلکه برای قدرت سیاست‌گذاری و اثرگذاری.

سازمانی که مدیریت آسیب‌های اجتماعی، بازتوانی معتادان، مراقبت از معلولان، سالمندان، کودکان بی‌سرپرست، اوتیسم، زنان بی‌پناه، فرزندخواندگی و صدها مأموریت دیگر را بر عهده دارد، نباید با لایحه و توصیه و خواهش اداره شود.

ما رسانه‌ایم. صدای مردمی که صدایی ندارند.

اگر در هفته بهزیستی فقط به افتتاح مراکز جدید بسنده کنیم و نپرسیم که این مراکز چقدر ماندگارند؟ چقدر کار می‌کنند؟ چه بودجه‌ای دارند؟ چه کسی تضمین می‌کند از کیفیت نیفتند؟ ما هم بخشی از سکوت خواهیم بود.

همین حالا، در یکی از مراکز شبانه‌روزی، کودکی خوابیده است که خانواده‌ای سه سال است منتظر اوست.

همین حالا، سالمندی در گوشه اتاقی در مهریز، دعا می‌خواند که «پرستارم برگردد»

همین حالا، زنی در یزد با دو کودک در آستانه طلاق است و گوشی را برداشته تا ۱۲۳ را بگیرد.

اگر شما هم حس کردید که این آمارها فقط عدد نیستند، بلکه زندگی‌هایی شکننده‌اند، پس ما هم‌ صداییم.

  • این یادداشت به مناسبت هفته بهزیستی و با الهام از گفته‌های مدیرکل بهزیستی یزد در نشست خبری ۲۳ تیر ۱۴۰۴ نگاشته شده است

انتهای پیام/+

منبع خبر : سید محمد جواد عرفانفر

برچسب های اخبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب گردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Search