طلاق

خارج رفتن فرزند کار را به طلاق کشاند

پایان زندگی الناز و محسن آغاز یک تراژدی است. آنها هر دو می‌دانند چه روزهای سختی در پیش دارند.

به گزارش افق امروز

همکار بودیم. محسن خیلی پسر متینی بود .او اصلا به من پیشنهاد دوستی نداد و مستقیم خواستگاری کرد. بعد که خانواده‌ها با هم آشنا شدند، ازدواج کردیم.

*خوشبخت نبودی؟

بسیار خوشبخت بودم و زندگی‌ام را بسیار دوست داشتم.

*پس چرا می‌خواهی طلاق بگیری؟

طلاق توافق هردوی ما است. ما فرزندی داریم که می‌خواهیم به خاطر او طلاق بگیریم.

*چرا ؟ بچه به هر دوی شما نیاز دارد.

محسن تصمیم گرفته پسرمان را به خارج از کشور بفرستد. چون پول نداریم هر دو با هم برویم تصمیم گرفتیم طلاق بگیریم و من با پسرم بروم.

*چرا طلاق؟ می‌توانستید بروید و بعد شوهرت به شما بپیوندد.

او تصمیم ندارد بیاید. می‌خواهد در کنار پدر و مادرش باشد. مادرش پیر است و محسن تنها فرزند پسر خانواده است به همین دلیل تصمیم گرفته کنار مادرش بماند. از طرفی سرنوشت بچه برایمان مهم است. به همین خاطر قرار شد من بروم

*خودت فکر نمی‌کنی تصمیمی که گرفتی اشتباه است؟

پسرمان خودش هم دوست دارد برود. من نمی‌توانم تنهایش بگذارم. می‌روم تا ببینم چه می‌شود.

*اگر شوهرت ازدواج کرد، چه؟

من فکر همه اینها را کردم اما به خاطر بچه‌ام چاره‌ای ندارم.

*می‌توانید کارهای دیگری بکنید. مثلا اینکه وقتی بزرگ شد به خارج برود.

اگر بزرگ شود باید سربازی برود. به همین خاطر از همین حالا او را به خارج می‌بریم.

*نظر شوهرت چیست؟

او گفت حالا که بچه دوست دارد، بروید اما من نمی‌آیم. بعد تصمیم گرفتیم طلاق هم بگیریم.

*اینطوری پسرت خوشبخت می‌شود؟

من می‌دانم بدبخت می‌شوم. امیداورم او خوشبخت شود./اعتماد آنلاین

انتهای پیام/+

برچسب های اخبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب گردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Search