به گزارش افق امروز
او میگوید چارهای بجز این کار برایش نمانده است. محبوبه برای جداییاش دلایلی دارد که از نظر خودش قانعکننده است. او از این دلایل میگوید.
من و پسرعمویم محسن ۱۰ سال قبل ازدواج کردیم و به تهران آمدیم تا زندگی کنیم.
*چرا شوهرت میخواهد به روستا برگردد؟
چون میگوید پدرش تنهاست و پیر شده و باید به زمینها و باغهای پدرش رسیدگی کند اما من نمیخواهم در روستا زندگی کنم.
*یعنی شوهرت از تو خواسته که به روستا بروی؟
بله. او به من میگوید به روستا بروم اما من زندگی روستایی را بلد نیستم. ضمن اینکه دلم نمیخواهد در روستا زندگی کنم.
*نظر خانوادهات چیست؟
خانوادهام دوست ندارند زندگی من به هم بخورد. آنها میگویند نباید طلاق بگیرم. از من میخواهند تحمل کنم. پدرم خیلی ناراحت است. او به خاطر برادرش ناراحت است.
*چرا شوهرت پدرش را به تهران نمیآورد؟
عمویم دوست ندارد در تهران زندگی کند. من هم دوست ندارم در روستا زندگی کنم. البته عمویم گفته لازم نیست ما به روستا برویم اما شوهرم میگوید میخواهد این کار را بکند، حتی اگر پدرش راضی نباشد.
*فکر میکنی نمیشود با صحبت کردن این مساله را حل کرد؟
شوهر من لجباز است. به هر حال فکر نمیکنم قبول کند.
*بعد از طلاق میخواهی چه کنی؟
به خانه پدرم میروم. هرچند میدانم او با من خوب رفتار نخواهد کرد، اما جز خانه پدر جایی را ندارم./اعتماد آنلاین