یادداشت / حسین مسرّت / نویسنذه ، پژوهشگر

شکوهِ دیبای زربفت

شکوه دیبا ، نگاهی به پارچه بافی در دورۀ صفوی: فاطمۀ ضرّابی زاده،ویراستار: محمّد مردانی،  تهران: میراث اهل قلم، 1403، رحلی، 284 ص،نفیس، مصوّر، رنگی

به گزارش افق امروز از پیدایش و پیشینۀ آغاز بافندگی در جهان  و ایران، آگاهی چندانی در دست نیست و آنچه در دست است بر پایۀ گمانه زنی ها و  موجودی موزه ها و تصاویر درون غارها و برخی سنگ نگاره ها و سنگ نبشته ها و نقاشی هاست، ولی دربارۀ نخستین نمودهای این صنعت در ایران می توان گفت: «بنا بر شواهد باستان شناختی، کهن ترین شیوۀ بافندگی در ایران، ريشه در حصیربافی داشته  است. دوک های نخ ریسی که یکی از نخستین ابزارهای بافندگی بوده، در کهن ترین زیستگاه های بشری در ایران نظير تپۀ سيلک کاشان و شهر شوش به دست آمده اند. ديرينگی اين دوك ها به اواخر هزارۀ هشتم و اوایل هزارۀ هفتم پیش از میلاد باز می گردد. این یافته ها پیشینۀ صنعت بافندگی ایران را به حدود ده هزار سال پیش می رساند.» (شکوه دیبا،ص ۱۳)

امّا از زمانی که خط و در پی آن کاغذ پیدا شد؛ این نشان و نمود بهتر شد، هرچند همین کتاب ها هم بارها بر اثر نادانی ، موریانه ، غارت ، آتش سوزی و کتابسوزی از بین رفتند.

***

شهر یزد از دیر باز  جایگاه و پایگاه هنر بافندگی ( نسّاجی) بوده است ، چنانکه ابن بلخی بین سال‌های ۴۹۸ تا ۵۱۱ ق می گوید:

«جامه‌های ديبا و مُشطی و فرّخ و مانند اين نيكو كنند، از آنچ همه گوسپندان ايشان، بز باشد… »  یا هنگامی که مارکو پولو(۱۲۵۴ -۱۳۲۴ م) ، جهانگرد و بازرگان ونیزی در حدود سال ۱۲۷۱م پای به  یزد می گذارد می نویسد: «یک نوع پارچۀ ابریشمی و طلایی در آنجا بافته می شودکه موسوم است به پارچه یزدی و به همه جای دنیا صادر می شود»   آمبرسییو کنتارینی می نویسد که در بازار تبریز «اجناس ابریشمی ساخت یزد فراوان است »

. جوزافا باربارو (۱۴۱۳–۱۴۹۴ م) که در سال ۱۴۷۴ م به یزد رفته نوشته : «کسانی که یزد را دیده اند می دانند .. که مردم همه به نساجی و بافتن پارچه های گوناگون ابریشمین سرگرمند.»   و این عبارت هم از لطف علی بیک آذر بیگدلی در آتشکدۀ آذر در دست است که نوشته: « شغل نسّاجی در یزد شیوع دارد والحق در آن باب صاحب تصرّفند و اکثر ملبوس آنجا به ولایات ایران می بردند .»  و حتی لرد جرج کرزن (۱۸۵۹–۱۹۲۵ م)  که در دورۀ قاجار به یزد  رفته، از وجود ۱۸۰۰ دستگاه ابریشم بافی یاد می کند که ۹۰۰۰ کارگر در آن مشغول به کار بودند .

نكتۀ ديگری كه در بسياری از كتاب‌ها و سفرنامه‌ها از آن ياد می ‌شود، تولید ابريشم و وجود كارخانه‌ های فراوانِ بافت و توليد انواع پارچه‌های ابريشمی در يزد است ، می دانيم كه پرورش ابريشم به توتستان‌های بزرگی نياز دارد كه اين كار را ميسّر سازد، نكته‌‌ای كه در فارس نامۀ ابن بلخی نيز آمده: «از آن ناحيت، ابريشم خيزد، از آنچ درخت بسيار باشد.»  ابريشمی كه به گفتۀ برخی از مورّخان، حتّی زمانی به استرآباد صادر می ‌شده، همان كاری كه سده‌ها بعد عكس آن انجام شد و ابريشم از استرآباد به يزد آورده می ‌شد.

شهر یزد به دلیل جای گرفتن در اقلیم گرم و خشک و دسترسی نداشتن به آب و پیامد آن ، صنعت کشاورزی به ناچار به فرآورده های (صنایع) دستی روی آورده است. از این روست که می بینیم در سده های گذشته، بافندگی و در سده های نزدیک تر به شیرینی سازی و صنایع بزرگ و ماشینی روی آورده است.

در یک بررسی کلی می توان دورۀ صفوی را دورۀ زرّین و اوج هنر بافندگی و صنایع پوشاکی ایران به ویژه یزد دانست؛ که باز نام هنرمندی یکه تاز چون خواجه مولانا غیاث الدّین علی نقشبند یزدی (درگذشتۀ ۱۰۱۷ق)، در صدر این دوره جای دارد که نه تنها در شهریزد، آوازه اش پیچید، بلکه از سوی پادشاهان صفوی به دربار و پایتخت آن اصفهان فراخوانده شد و سرپرستی بزرگ ترین کارگاه دربار را بردوش گرفت. وی به اندازه ای در کار خود استاد و مهارتی بسزا در بافتن پارچه های ابریشمی داشت که از کارهای او شاه عبّاس برای پادشاهان دیار فرنگ هدیه می فرستاد.خود او نیز گفته است:

من که در یزد، رشکِ اقرانم                              از هنر، برگزیدۀ دورانم

(دیوان غیاث نقشبند: ۱۱۹)

چنانکه در پژوهش های گوناگون آمده است وی در هنرهایی همچون زری بافی، مخمل بافی ، مینیاتور، نگارگری، بافندگی ، نقّاشی ، نقشبندی ، طرّاحی و تذهیب، دستانی توانا داشت و هنوز و از پس گذشت ۴۰۰ سال، برخی از آثارش در موزه های ایران و جهان وجود دارد.

تاکنون در بارۀ پیشینۀ  نسّاجی در ایران چندین کتاب نوشته شده است ، ولی هیچ کدام مستقل و به گونۀ ویژه به عصر پربار صفوی نپرداخته اند  و این مهم از سوی دکتر فاطمۀ ضرّابی زاده به انجام رسید . نویسنده در دیباچۀ کتاب درباره انگیزه و هدف  خود  این گونه می نویسد :

«این کتاب با هدف بررسی جامع و شناسایی جایگاه هنر- صنعت پارچه بافی ایران عصر صفوی در عرصۀ تجارت، سیاست و اقتصاد  جهانی، علل و

عوامل رشد و رونق آن در این دوره، شناخت مراکز عمده پارچه بافی و در نهایت علل رکود و انحطاط آن در اواخر این دوره تدوین شد. به رغم بررسی های عمیق و وسیع در زمینۀ هنر عصر صفوی، هنر- صنعت پارچه بافی به میزان زیادی مغفول واقع شده و بررسی های اندک صورت گرفته نیز از شمول و جامعیّت کافی برخوردار نیستند.»(ص ۱۵)

کتاب  دارای چهار فصل است که هرکدام از این فصل ها زیر مجموعه هایی دارند که به مهمترین آن ها پرداخته می شود:

۱-         نقش و جایگاه پارچه در اجتماع، سیاست، فرهنگ و هنر دوره صفوی. شامل:

انواع پارچه های تولیدی در دورۀ صفوی: ترمه، زربفت، مخمل، ساتن، دارایی، قلمکار و…

نقوش پارچه ها در دورۀ صفوی.

رنگرزی پارچه ها در دورۀ صفوی.

کاربرد گستردۀ پارچه ها در دورۀ صفوی.

۲-         عوامل رشد و شکوفایی و رکود هنر- صنعت پارچه بافی در دورۀ صفوی.        شامل:

ثبات و امنیّت داخلی            .

انحصار تجارت ابریشم در دست شاهان صفوی.

احداث کاروانسراها.

احداث و توسعۀ مسیرهای تجاری.

۳- مراکز عمدۀ پارچه بافی ایران در دورۀ صفوی. شامل:

اصفهان ، تبریز، رشت، کاشان، یزد.

۴- نقش و جایگاه پارچه و ابریشم در تجارت دورۀ صفوی. شامل:

کالاهای وارداتی و صادراتی عصر صفوی.

نقش ارامنه در تجارت ایران دورۀ صفوی.

رقابت کشورهای خارجی در تجارت با ایران.

همراه  با دو پیوست خوب رنگی :

۱-         بافته ها، رودوزی ها و پوشش ها.

۲-         سندها، فرمان ها و نقشه ها.

نویسندۀ کتاب نامبرده به غیر از استناد به پژوهش های جامع در زمینۀ تاریخ دورۀ صفوی و کتاب های نسّاجی (۲۲۳مأخذ فارسی و عربی، ۴۸ مأخذ لاتین و ۱۳ مأخذ ارمنی) و اسناد اداری و نقش ها که با رعایت امانت انجام  گرفته ، با بهره گیری از دانش خود به نتایجی قابل درنگ هم رسیده است ، که از آن جمله می نویسد:

«با وجود جایگاه رفیع ایران در عرصۀ هنر و صنعت و نقش تعیین کنندۀ این کشور در صنعت پارچه و پوشاک جهان در دورۀ صفوی، پرسش هایی که مطرح می شود این است که چه عواملی سبب پیدایش چنین تحوّل بزرگی در این دوره و ارتقاء این امپراتوری به چنین جایگاه والایی در جهان گردید و در مقابل چه علل و عواملی باعث شد این شکوه و عظمت در زمانی کوتاه از بین برود و پس از چند قرن به چنین تنزلی برسد؟ سرزمینی که زمانی نه چندان دور پذیرای بازرگانان و نمایندگان سیاسی از سراسر کشورهای جهان بود و پارچه ها و بافته هایش در دورترین مناطق، شناخته شده و پرطرفدار بودند، امروز به یکی از بزرگ ترین واردکنندگان پارچه و لباس در جهان تبدیل شده است.» (ص ۱۴-۱۵)

حسن دیگر کتاب،  بهره وری از تصاویر زیبا و گویای انواع گوناگون بافته ها و پوشاک آن دوره است که بی گمان با تلاش زیاد به دست آمده است، چون معمولاً موزه های ایران، چندان با پژوهشگران همکاری نمی کنند و بارها باید با سماجت و پیگیری زیاد موفق به تهیۀ یک عکس شد.  این دشواری در دست یابی به اندوخته های موزه های بیرون از ایران دوچندان است . چنانکه وی ناچار شده بین سال های۱۳۹۵ تا ۱۳۹۸ خ سفرهایی به ترکیه و هند کند و با نامی ترین موزه های جهان نیز پیوند برقرار کند.

صفحه آرایی بسیار خوب ، بهره وری از قلم های زیبا و چشم نواز ، گزینش آستر بدرقۀ متناسب با متن  کتاب (برگرفته از هنر مخمل غیاث نقشبند) ، طرح جلد زیبا ؛ جایگذاری مناسب طرح ها و نقش ها در کنار مطلب، همه و همه بر شکوه این کتاب افزوده است؛ و البته چنانکه همگان و این جانب نویسندۀ این معرفی بر این نکته اعتراف دارند، هیچ گاه نمی توان ادّعا کرد که یک کار عالی عالی است و هنوز هزار بادۀ ناخورده در رگ تاک است؛ ولی بانو ضرّابی زاده  در اندازۀ  خود به خوبی از عهده برآمده است. چنانچه ممکن بود اگر کس دیگری این کتاب را به انجام می رساند بر گونۀ دیگری به گردآوری و فصل بندی دست می زد. برخی فصل ها پررنگ تر و برخی را کمرنگ تر می کرد و غیره.

خواننده پس از خواندن و بهره وری از این کتاب ، چنین توقع دارد که همو این گونه کتاب ها را دربارۀ پیشینۀ و شکوه بافندگی دوره های گوناگون تاریخی ایران به ویژه زند، افشار و قاجار هم پژوهش و چاپ کند.

و چند نکته: ص ۱۸ نام درست مدیر کتابخانۀ وزیری،  بقیة الله و نام انجمن پور و چیستا است؛ در بخش زندگی نامۀ غیاث نقشبند اشاره به هنرها و مهارت او نشده است و اینکه از وی دیوان شعری هم برجای مانده است؛ بهتر بود در بخش کتابنامه ، منابع شمارۀ ۱۱۶تا ۱۲۱ یعنی کتاب «سیاحت نامۀ شاردن»  یکجا  آورده می شد؛ ص ۲۵۳ ، واژۀ « فرامین» جمع مکسّر واژۀ فارسی فرمان است، بهتر بود فرمان ها می آمد.

 

کتابنامه

ابن‌ بلخی : فارس نامۀ ابن‌ بلخی، به كوشش: گای لسترنج و رينولد آلن نيكلسون، تهران: دنيای كتاب، ۱۳۶۳.

باربارو، جوزف :سفرنامه،  در کتاب سفرنامۀ ونیزیان در ایران، ترجمه: منوچهر امیری، تهران: خوارزمی، ۱۳۴۹.

غیاث الدّین نقشبند یزدی : دیوان غیاث الدّین نقشبند یزدی، به کوشش: حسین

مسرّت، یزد: اندیشمندان یزد، ۱۳۹۳.

قلمسیاه، اکبر: یزد در سفرنامه ها، یزد: سبز رویش، چاپ دوم، ۱۳۷۵.

مارکو پولو: سفرنامۀ مارکوپولو،با مقدمۀ جان مانسفیلد، ترجمه: حبیب الله صحیحی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۰.

وزیری یزدی، علی محمّد: «نسّاجی در یزد» در کتاب مجموعۀ وزیری، یزد: کتابخانۀ وزیری یزد، ۱۳۵۵: ۲۰۹- ۲۱۰.

انتهای پیام/+

منبع خبر : سید محمد جواد عرفانفر

برچسب های اخبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب گردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Search