به گزارش افق امروز
در جهانی که رشد اقتصادی و توسعه پایدار بهعنوان شاخصهای موفقیت دولتها شناخته میشوند، پدیدهی «تقدیس فقر» نهتنها ناهنجار، بلکه یک عقبگرد ساختاری در مسیر عدالت اجتماعی است. آنچه امروز نیازمند آنیم، نه ستایش فقر، بلکه تحلیل ریشهها، اصلاح سازوکارها و بازمهندسی نظامهای توزیعی است.
️ تقدیس فقر؛ یک تکنیک حکمرانی؟
در تحلیل نظامهای سیاسی، فقر تنها یک پیامد نیست، بلکه میتواند بهعنوان یک ابزار کنترلی در دست ساختارهای قدرت قرار گیرد. در این چارچوب:
- فرد فقیر، بیشتر دغدغهی معیشت دارد تا مشارکت.
- جامعه فقیر، بهسختی مطالبهگر میشود.
- نخبگان فقیر، یا مهاجرت میکنند یا تسلیم میشوند.
در این مدل، فقر یک ابزار نرم برای خاموشسازی ارادهی جمعی است؛ تکنیکی بیصدا ولی مؤثر برای حفظ وضع موجود.
فقر؛ خطای طبیعی یا طراحی سیستمی؟
با بررسی دادههای توسعه انسانی، شاخصهای نابرابری، و میزان بهرهوری منابع در کشورهایی با ساختارهای مشابه، این نکته آشکار میشود:
«فقر، اغلب محصول یک طراحی ناعادلانه و اولویتبندی غلط منابع است؛ نه ناشی از کمبود مطلق.»
مصادیق طراحی معیوب:
- تخصیص بودجه به نهادهای ناکارآمد و غیرشفاف
- یارانههای پنهان به ثروتمندان
- سیاستهای ارزی و مالیاتی تبعیضآمیز
- بستن راه توسعهی محلی و توانمندسازی مناطق محروم
راهبردهای فنی برای مهار فقر (در عمل، نه در شعار)
اگر بخواهیم از دایرهی شعار خارج شویم و گام در میدان تدبیر بگذاریم، راهکارهایی چون موارد زیر باید در اولویت قرار گیرند:
- بازطراحی نظام مالیاتی
– اجرای مالیات بر داراییهای بزرگ، خانههای خالی، و سوداگری
– حذف معافیتهای بیمبنا
- شفافسازی بودجه و هزینههای عمومی
– الزام دستگاهها به حسابرسی مستقل
– تخصیص هدفمند منابع به مناطق فقیرنشین
- توانمندسازی مردم بهجای توزیع صدقهای
– حمایت از تعاونیها و کسبوکارهای کوچک
– آموزش مهارتهای نوین و دیجیتال برای جوانان
- کاهش انحصارها و افزایش شفافیت اقتصادی
– رقابتپذیری سالم، کاهش رانت، و تسهیل در فضای کسبوکار
کرامت انسانی؛ خط قرمز سیاستگذاری
تقدیس فقر، در واقع تقدیسِ نابرابری و توهین به کرامت انسان است. آنجا که فقر تقدیس شود، کرامت انسانی در سکوت دفن میشود. هیچ سیاستگذار اخلاقمحوری، فقر را ابزار حاکمیت نمیسازد؛ بلکه آن را مسئولیت مستقیم خود میداند.
سخن پایانی: فقر، قابل حل است اگر بخواهند…
تجربهی جهانی کشورهایی مانند ویتنام، کره جنوبی، و حتی برزیل نشان داده است که فقر، حتی در کشورهای با منابع محدود، قابل کاهش است اگر:
- ارادهی سیاسی وجود داشته باشد
- مردم به بازی گرفته شوند نه به حاشیه رانده شوند
- شفافیت، مشارکت و عقلانیت، جایگزین عوامگرایی و شعار شود
فقر تقدیسشدنی نیست؛ فقر، مدیریتپذیر و ریشهکنشدنی است. اما نه با سخنرانی، بلکه با سازوکار.