تریلیون‌‌‌ها دلار از بازارهای سهام حذف می‌شود، خطوط هوایی پروازها را کاهش می‌دهند، شرکت‌های برتر پیش‌‌‌بینی‌‌‌های سالانه خود را نادیده می‌گیرند و برخی از خرده‌‌‌فروشان به دلیل تعرفه‌ها، فروش کالاهای ساخت چین در ایالات‌متحده را متوقف کرده‌‌‌اند. صندوق بین‌المللی پول پیش‌‌‌بینی‌‌‌های رشد ایالات‌متحده را کاهش داد؛ فدرال رزرو می‌گوید برخی از کسب‌‌‌وکارها استخدام را متوقف کرده‌‌‌اند؛ مدیرعامل والمارت به ترامپ گفته است که سیاست‌های او تا تابستان زنجیره تامین را با مشکل مواجه خواهد کرد. در یک نشانه هشدار‌دهنده از احتمال رکود اقتصادی، احساسات مصرف‌‌‌کننده به‌شدت کاهش یافته و در ماه آوریل به چهارمین سطح «پایین‌‌‌ترین» خود از سال ۱۹۵۲ رسیده است. شاخص ترس و طمع سی‌‌‌ان‌‌‌ان که تصویری از احساسات در بازارها است، در ماه گذشته «ترس» یا «ترس شدید» را ثبت کرده است. مانند بسیاری از کارهایی که ترامپ از زمان بازگشت به دفتر بیضی شکل انجام داده است، سیاست تجاری او از نظر قانونی و قانون اساسی زیر سوال است، زیرا او به‌‌‌طور یکجانبه وضعیت اضطراری ملی را اعلام کرد تا اختیارات خود را برای به راه انداختن جنگ تعرفه‌‌‌ای بیشتر کند.

او اکنون از اختیارات گسترده برای آزمایش نظریه مادام‌‌‌العمر خود مبنی بر اینکه ایالات‌متحده، ثروتمندترین کشور جهان، مدت‌هاست که توسط هر کشور دیگری مورد کلاهبرداری قرار گرفته، برخوردار است. هدف او این است که بازارهای خارجی را به روی محصولات آمریکایی کاملا باز و تولیدکنندگان را وادار کند کارخانه‌ها و مشاغل را بازگردانند تا مناطق صنعتی‌‌‌شده‌‌‌ای را که بهای سنگینی برای جهانی شدن تجارت پرداخته‌‌‌اند، احیا کنند.

او اصرار دارد که ده‌ها کشور برای انجام معاملات دوستانه با آمریکا که آمریکایی‌‌‌ها را ثروتمند خواهد کرد، صف کشیده‌‌‌اند. میلیون‌ها شغل در آمریکا ممکن است به نتیجه قمار او بستگی داشته باشد. ترامپ در حال عملی کردن یک باور اساسی است که در مرکز تلاش او قرار دارد: «یعنی برچیدن نظام سیاسی غربی به رهبری ایالات‌متحده که ۸۰ سال بر جهان حاکم بوده و صلح جهانی را حفظ کرده است. او بر این باور است: «ایالات‌متحده – قدرتمندترین قدرت جهانی – نباید جهان را رهبری کند، بلکه باید از قدرت خود در مذاکرات رودررو برای وادار کردن کشورهای کوچک‌‌‌تر به سیاست‌هایی که به نفع آمریکا و نه هیچ‌‌‌کس دیگری است، استفاده کند.»

این اصل که در رویکرد «اول آمریکا»ی او ریشه دارد، بسیاری از متحدان آمریکا را از او دور کرده است – هرچند این یک ویژگی است نه یک ایراد برای رئیس‌‌‌جمهوری که زندگی را به عنوان یک گزاره برد-باخت می‌‌‌بیند. خلق و خوی شکننده رئیس‌‌‌جمهور و این باور که او ذهن اقتصادی تیزتری نسبت به کسانی دارد که وظیفه‌‌‌شان حفظ اشتغال و مبارزه با تورم است نیز در سوق دادن اقتصاد ایالات‌متحده به لبه پرتگاه نقش دارد. برای مثال، حملات او به جروم پاول، رئیس فدرال رزرو، اعتبار آمریکا را به عنوان سنگ بنای ثبات در اقتصاد جهانی خدشه‌‌‌دار کرده است.

ترامپ خواستار کاهش شدید نرخ بهره شده است، اگرچه بسیاری از کارشناسان هشدار می‌دهند که این امر می‌تواند تورم را افزایش دهد، تورمی که به دلیل تعرفه‌های او از قبل انتظار می‌‌‌رود افزایش یابد. بازارها از دخالت او متنفرند – شاید به همین دلیل است که او حداقل فعلا تهدیدهای خود برای اخراج رئیس بانک مرکزی را تعدیل کرده است.

ترامپ همچنین در حال تشدید رویارویی خطرناک با چین است و یک جنگ اقتصادی تمام عیار را با رقیب ابرقدرت قرن بیست و یکم آمریکا آغاز کرده است که پیامدهای ژئوپلیتیک عظیمی فراتر از شرایط تجاری دارد. ترامپ هفته گذشته در مصاحبه‌‌‌ای به مناسبت صد روز اول ریاست‌جمهوری‌‌‌اش به مجله تایم گفت: «اگر به تمام سال‌های فعالیت من در این حوزه نگاه کنید، متوجه می‌شوید که در همه‌چیز درست عمل کرده‌‌‌ام. شما ثروتمندترین کشوری را که تا به حال داشته‌‌‌ایم، خواهید داشت و در آینده‌‌‌ای نه چندان دور، شاهد رشد انفجاری خواهیم بود.» نکته قابل توجه در مورد توفان پیش‌‌‌رو این است که این توفان محصول چرخه‌های تجاری، شوک اقتصادی خارجی، حمله تروریستی یا حادثه‌‌‌ای مانند یک بیماری همه‌‌‌گیر یا بلایای طبیعی نیست. همه اینها توسط یک رئیس‌‌‌جمهور آمریکایی که آگاهانه سیاست‌های تعرفه‌‌‌ای را اتخاذ می‌‌‌کند، تدوین شده است؛ سیاست‌هایی که تقریبا همه ناظران اقتصادی آگاه پیش‌‌‌بینی می‌‌‌کنند منجر به افزایش قیمت‌‌‌ها و کند شدن فعالیت اقتصادی خواهد شد.