برخی از اشعار محمدرضا دهقانی، شاعر و سراینده توانا

برخی از سروده های محمدرضا دهقانی شاعر توانا و سخن پرور متولد 1334 در استان مرکزی

محمدرضا دهقانی

محمدرضا دهقانی متولد 6 مرداد 1334 در اراک،از خصوصیات بارز او دقت بالا، فروتنی و سخت کوشی است و  علاقه مفرط به اشعار  پارسی دارد. از دوران دبیرستان به مطالعه آثار شاعران ایرانی علاقه مند شده و خود با داشتن ذوق ادبی از همان دوران شروع به سرودن شعر نمود و پس از دریافت دیپلم در مقطع ادبیات فارسی به ارتش نیروی زمینی پیوست. در سال های جنگ تحمیلی در جبهه نبرد حضور داشت و دوری از خانواده و  دفاع از وطن از  ذوق شعر او کم نکرد و  همواره هر فرصتی پیدا می کرد  در خلوتی  شروع به سرودن شعر می نمود. وی در حال حاضر نزدیک به هزار بیت شعر  چه به سبک مثنوی  و چه شعر نو دارد،  از دوستداران  شاعرانی همچون حافظ، سعدی و مولوی می باشد و ابیاتی نیز به سبک شعر نو سروده است.

 

شاعر محمدرضا دهقانی

 

معرفی برخی از سروده های این شاعر :

“آمدن بهار”

بر لب جوی نشین فصل بهار آمده است

سرو وسوسن گل و سنبل همه با نقش ونگارآمده است

گوی مطرب بنواز و همه را شادی بخش

لیلی عشق به دیدار نگار آمده است

جام از باده تو پرکن که در این تازه بهار

دل چو بلبل به سراپرده یار آمده است

قصه از غصه مگویید که وقت طرب است

راه را گل بفشانید  که یار آمده است

رفت سرما و سپیدی و طبیعت نو شد

بارها گفته ام و باز بگویم که بهار آمده است

                               تهران-1392/02/10

“زندگی”

زندگی کردن سرابی بیش نیست

عمر ما یک جرعه از جام شرابی بیش نیست

چشم تا بر هم زنی عهد جوانی طی شود

دل بدین دنیا مده دیر خرابی بیش نیست

با کسان خویش هرگز ساز بی مهری مزن

عمرها کوته بود یک لحظه از آواز تاری بیش نیست

دل به خالق بند و یاری را هم از او کن طلب

دست را پیش کسان بردن قماری بیش نیست

حاجت تو گر برآرد منتت افزون کند

زر اگر بر تو دهد گرد و غباری بیش نیست

خاکساری کن به یاران و تکبز کم نما

جسم تو فانی شود خاک مزاری بیش نیست

مهربانی کن به خویشان عقده از دل باز کن

می روی زین صحنه روزی از تو نامی بیش نیست

تهران- 1387/02/17

“دوبیتی ها”

درد خود تا کی بگویی بر طبیب

راز خود کن فاش تو نزد حبیب

سر اگر بر درگه اش سایی ز عشق

می کند از جود درمانت نصیب

****************************************

پاس دارم این سخن تا زنده ام

چون گهر بر گوش خود افکنده ام

گفت مولایم علی این جمله را

هر که آموزد به من حرفی من او را بنده ام

                                                                                                                              تهران-1387/02/17