کتابخوانی

حمایت همه جانبه وزارت فرهنگ دلیل کاهش کیفیت آثار چاپی

مهدی فیروزان؛ مدیرعامل شهر کتاب معتقد است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با حمایت همه‌جانبه و تخصیص یارانه به کاغذ موجب کاهش کیفیت آثار منتشرشده در سال‌های گذشته شده است.

افق امروز و به نقل از ایکنا ، مهدی فیروزان دوران ابتدایی را در مدرسه مهدیه در تجریش گذراند، دوران دبیرستان را در مدرسه علوی سپری کرد. سپس در رشته کشاورزی دانشگاه مشهد قبول شد و برای ادامه تحصیلات به بیروت رفت و فوق لیسانس علوم سیاسی خود را از دانشگاه بیروت دریافت کرد.

در سال ۶۰ به ایران بازگشت و به دعوت صداوسیما در انتشارات سروش به مدت ۱۲سال فعالیت داشت و سپس دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی شد و در حال حاضر مدیرعامل و عضو هیئت مدیره شهر کتاب است. کتاب راز و رمز هنر دینی یکی از آثار وی است.

وی سمت‌هایی چون مدیرعامل شهر کتاب، مدیر انتشارات سروش، دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پدر کتاب الکترونیکی فارسی و مؤسس فیدیبو و فعالیت‌های فرهنگی زیادی را در کنار اینها داشته است.

مهدی فیروزان گفت : سؤالی که از من بسیار پرسیده می‌شود این است که چرا سرانه مطالعه در ایران پایین است؟ پاسخ من همیشه این است که اتفاقاً سرانه مطالعه در ایران بسیار بالاست. مطالعه کردن با کتابخوانی تفاوت می‌کند من یک مسئله‌ای را برای شما باز می‌کنم. همین تلفن‌های همراه ما، هرکدام از ما در چند گروه عضو هستیم. گروه دانشجویی، گروه خانوادگی، گروه کاری و بسیاری از گروه‌ها و کانال‌های متنوع که روزانه بسیاری از آنها را می‌خوانیم. تقریباً همه نسل‌ها از ۱۵ یا ۱۶ سالگی به بالا مشغول مطالعه هستند. معمولاً بسیاری از ما عضو تعداد زیادی کانال و گروه در فضای مجازی هستیم. مگر همه مطالب مندرج در آن فضاها بدون فایده است؟ غیر از چند درصد اندکی که مطالب سرگرمی و لطیفه است که بسیاری از همان لطیفه‌ها هم از منظر خاستگاه فرهنگی و جامعه‌شناسی مردم ایران قابل بررسی است. اگر کتاب خواندن برای این است که ما از تجربه دیگران استفاده کنیم و از قضاوت دیگران مطلع شویم، شبکه‌های اجتماعی همین کار را خیلی بهتر از کتاب انجام می‌دهند. بنابراین سرانه مطالعه در کشور ما بسیار بالاتر از خیلی کشورهاست. در کشور ما، مسائل سیاسی، محدودیت‌ها و سانسور، کمک شایانی به رشد فضای مجازی داشته است. درنتیجه اگر در برخی از کشورها به دلیل عدم وجود این محدودیت‌ها، سرانه خرید روزنامه و کتاب بالاتر است در مقابل سرانه مطالعه ایران بالاتر از بسیاری از کشورها است.

کتاب در طول این سال‌ها رقبایی جدی پیدا کرده است. سرانه مطالعه یک عنوان کتاب پایین آمده، ولی سرانه مطالعه همان محتوای خاص کاهش پیدا نکرده است. در گذشته ما صد نویسنده و کارگردان و آهنگساز و فیلمنامه‌نویس مطرح در دنیا داشتیم، تعداد کتاب‌های منتشره و ناشران محدود بود، نسل من اکثر هنرمندان و نویسندگان هم‌زمان خود را می‌شناختند ولی امروزه تعداد فرهیختگان حوزه فرهنگی بسیار بالاتر از گذشته است. ما اغلب فیلم‌هایی که تولید می‌شد را می‌دیدیم ولی امروزه این امر امکان‌پذیر نیست چون حجم تولیدات قابل قیاس با سال‌های جوانی ما نیست.

حالا شما به همه این اتفاقات تولد و رشد فضای مجازی در دنیای امروز را هم اضافه کنید. مثلاً در گذشته اگر می‌خواستیم در مورد موضوع خاصی مثل بررسی آفریقای سیاه مطالعه کنیم شاید ۱۰ عنوان کتاب موجود بود ولی امروزه با جزئیات خیلی بیشتری دارای کتب متعدد در همین حوزه در جهان هستیم. پس درنتیجه کتاب رقیب کتاب شده است. تعداد نویسندگان و مترجمان افزایش چشمگیر داشته و درنتیجه تولید محتوا با رشد قابل‌توجهی مواجه بوده است. اگر در گذشته یک کتاب آشپزی رزا منتظمی بود که خریداری می‌شد، امروزه اگر کسی تمایل به مطالعه در این حوزه داشته باشد صدها عنوان کتاب آشپزی گوناگون با جزییات بیشتر در معرض مخاطب قرار دارد. اگر می‌خواهیم بگوییم تیراژ کتاب پایین آمده، باید موضوعی این مسئله را بررسی کنیم. باید ببینیم آیا امروز تعداد خوانندگان کتب آشپزی کاهش داشته یا تعداد خواندن کتاب آشپزی منتظمی. علیرغم این اتفاقات، رسانه‌ها رقیب کتاب شده‌اند. در گذشته تلویزیون دو تا شبکه داشت. الان فقط تلویزیون ۲۰ شبکه مختلف دارد. پس سیما هم رقیب کتاب شده است.

کلیه لوازم دیجیتال نیز رقیب کتاب شده‌اند. کتاب صوتی، کتاب پی‌دی‌اف و حتی کپی و سرقت کتاب. نویسندگان و مترجمان هم رقیب کتاب شده‌اند. اگر از من بپرسید آیا سرانه کتاب خواندن پایین آمده است؟ می‌توانم بگویم بله، سرانه خواندن فلان کتاب پایین آمده اما نمی‌توانم بگویم سرانه خواندن این موضوع هم پایین آمده است.

مگر نوار کاست نبود؟ امروز دیگر کسی نوار کاست تهیه می‌کند؟ مگر سی‌دی و دی‌وی‌دی نبود ولی الان مخاطب فیلم را از شبکه خانگی تماشا می‌کند. آن تکنولوژی برچیده شد ولی فیلم و سینما باقی ماند. سینما  خود را بر  اساس تحول تکنولوژیک و رسانه‌ای متحول کرد. محتوا خود را باید بر اساس تحولات تکنولوژیک تنظیم کند. نویسندگان باید ظرفیت‌ها را بشناسند و بر اساس همین ظرفیت با همین مدل کار کنند. امروزه  ناشرانی در دنیا داریم که به خلاصه کتاب روی آورده‌اند. خلاصه کتاب در پنج صفحه، در ۱۵ صفحه، در ۲۵ صفحه، در ۵۰ صفحه. همه این‌ها مخاطب خاص خودش را دارد. گمان می‌کنم با تحولات امروز، ناشران و نویسندگان باید خودشان را با تغییرات تطبیق بدهند. نمی‌دونم چه زمانی اتفاق خواهد افتاد ولی به شما قول می‌دهم روزی شاهد کتاب‌هایی مثلاً نیم‌ساعته خواهیم بود. چون شما نیم ساعت می‌توانید از روی تبلت یا تلفن همراه  بخوانی یا اصلاً نیم ساعت فرصت دارید در ترافیک متنی را مطالعه کنید. کتاب صوتی مگر ضرورت داشت؟ خاطرم هست در همین شهر کتاب، کتاب صوتی کتاب‌های معروف را آوردیم، یک نسخه یا دو نسخه بیشتر فروش نمی‌رفت ولی الان کتاب صوتی خیلی جذابتر شده است، چون شما در ترافیک معطل می‌شوی و در همان حال لذت شنیدن را تجربه می‌کنی. امروز محتوایی می‌تواند تو را به عنوان علاقه‌مند به خواندن راضی کند که برای زمان استراحت و خوابیدن نسخه کاغذی داشته باشد، برای ترافیک نسخه صوتی داشته باشد و برای طول مسیر پرواز و در هواپیما نسخه پی‌دی‌اف. کتابی امروز خوانده خواهد شد که بر اساس انتخاب و حال امروز مخاطب محتوایش را تقدیم او کند.

ما انسان‌ها همه لذت خود را در لحظه انتخاب که باید آزادانه باشد درک می‌کنیم. بنابراین من فکر می‌کنم این نکته‌ای است که تولیدکنندگان باید به آن توجه کنند. اقتصاد کتاب در ایران همیشه اقتصاد یارانه‌ای بوده است. یعنی یک خلط مبحث در اوایل انقلاب صورت گرفته است که چون انقلاب ما فرهنگی است، باید از فعالیت‌های فرهنگی حمایت شود. این حرف، خیلی حرف قشنگی است، ولی مادامی‌که فرهنگ بند نافش به یک کمک بیرونی متصل باشد، هیچ‌گاه فرهنگ مستقلی که بتواند بر روی پای خود بایستد نخواهیم داشت. نتیجه کمک دولت‌ها به عنوان یارانه خرید کتاب، یارانه کاغذ، یارانه ۲۰ درصد تخفیف خرید کتاب این بود که نسبت عرضه و تقاضا در حوزه تولید و خرید کتاب به هم خورد. طوری که دولت‌ها می‌خواستند تا جایی عرضه را بالا ببرند که مخاطب مجبور به  تقاضا شود. همین امر سبب شد بسیاری از کتاب‌های انتشار یافته در طول سال از کیفیت و استاندارد مطلوبی برخوردار نباشند.

همین یارانه و سوبسید باعث شد برخی نویسندگان و حتی ناشران در انتخاب موضوع، پردازش محتوا جهت جذابیت متن و کیفیت اثر غافل شوند. زیرا آنها در ذهن خود از خرید قطعی و به اصطلاح حمایتی وزارت ارشاد و تخفیف ناشر در این ایام آسوده‌خاطرند. شما تصور می‌کنید کدام کشور سالانه می‌تواند ۷۰ هزار عنوان کتاب خوب منتشر کند. اگر ناشر مجبور بود قیمت واقعی و تمام شده کتاب را به دست مخاطب برساند، بسیاری از کتاب‌ها چاپ نمی‌شد ولی وقتی یارانه کاغذ و کتاب وجود دارد، ناشر به هر قیمتی کتاب را چاپ می‌کند. وقتی یارانه کتاب و کاغذ حذف شود چند اتفاق خواهد افتاد؟ کتاب بر اساس تقاضا منتشر خواهد شد، ناشر کتاب مطلوب منتشر خواهد کرد، نویسنده خودش را خوب تربیت می‌کند و محتوای کتاب تحقیقاتی خواهد شد. کتاب حرف نو و بدیع خواهد زد. یکی از چالش‌های بازار امروز ما، آثار معدود و محدود دارای استاندارد در حوزه کتاب است. من نمی‌توانم بپذیرم کشوری مثل ایران با ۸۰ میلیون جمعیت سالانه ۱۰۰ هزار عنوان کتاب جدید منتشر کند. اصلاً شدنی نیست، درست است که تعدادی از این ۱۰۰ هزار نسخه کتاب‌هایی مثل قرآن و حافظ و سعدی است که مثلاً تعداد آنها را ده درصد این آمار تلقی کنیم، ولی انتشار ۹۰ هزار عنوان کتاب خوب در سال اصلاً منطقی نیست اما اگر قیمت کتاب، قیمتی واقعی و بدون سوبسید باشد دیگر عناوین کتاب این میزان نخواهد بود.

اما اتفاقی که می‌تواند این امر را به نقطه طبیعی عرضه و تقاضا برساند حذف یارانه از کاغذ و کتاب است. اگر یارانه حذف شود، ناشران برای اینکه بتوانند محصول خود را به مخاطب بفروشند باید بازارسازی کنند که از شرایط بازارسازی، کیفیت خوب کتاب، قابل‌فهم بودن محتوا، گرافیک مناسب، طرح جلد مطلوب و هم‌زبانی با خوانندگان است.

ما در توسعه یک معنا داریم، توسعه به معنای یادگیری. وقتی صحبت از توسعه می‌شود یعنی صحبت از یادگیری می‌کنیم. یادگیری یعنی در کیفیت رشد کنیم نه در کمیت. یادگیری، متر کلمه و ادبیات ندارد. یادگیری مفهوم و معرفت است. به میزانی که ما یادگیری داریم توسعه پیدا می‌کنیم. رشد با کمیت سروکار دارد و توسعه باکیفیت. به نظر من بسیاری از کشورهای عربی که دارای مخازن نفت هستند، رشد کردند، ولی توسعه نیافتند. هر چه جامعه‌ای از دانایی بیشتری برخوردار باشد، توسعه و کیفیت بهتری در زندگی تجربه خواهد کرد.

نسل اول شهر کتاب، کتابفروشی بود. نسل دوم، کتابفروشی به همراه گفت‌وگوهای داخل شهر کتاب مثل نقد کتاب و نسل سوم؛ محصولات فرهنگی مثل کتاب و لوازم فرهنگی بود که هم‌زمان با رکود جهانی و در نتیجه کاهش قدرت خرید مردم در ایران همراه شد. نسل چهارم، فضایی بود که ما به ازای هر کالای مادی بحث غیرمادی مبتنی بر گفت‌وگو داشته باشد. به عنوان مثال، اثری در شهر کتاب عرضه می‌شد، صاحب اثر نیز در همان مکان حضور داشت و با مردم صحبت می‌کرد. نسل پنجم گذر فرهنگی است. یعنی خیابانی که پیاده‌روست و مخاطب در حال سفر از نقطه‌ای به نقطه دیگر. در طول این مسیر با رویارویی با برخی از محصولات و برنامه‌های فرهنگی هنری جذاب بر علم و دانایی خود خواهد افزود.

شهر کتاب موفق شد همه سنین یک خانواده بزرگ ایرانی شامل پدربزرگ و مادربزرگ، پدر و مادر، فرزند دختر و پسر و هر سن و سالی را در یک مکان و در یک زمان دور هم جمع کرده و هم‌زمان نیازهای فرهنگی همه افراد را پاسخ دهد. شهر کتاب خود به هیچ عنوان گرایش خاصی به یک مکتب سیاسی یا فلسفی نداشته و نخواهد داشت و جایی است برای حضور هر سلیقه و فرد با هر گرایش و سنی. در شهر کتاب همه کالاها دارای مجوز هستند. شهر کتاب باید ورای پاره‌فرهنگ‌ها بایستد، همه باید خودشان را در شهر کتاب ببینند. شهر کتاب داروخانه یا نانوایی نیست که شما مجبور باشید بروید.

شهر کتاب جایی است که مردم برای  افزودنی‌های مورد نیاز خود به آن مراجعه می‌کنند. بنابراین چون ضرورت ندارد، باید خرید با لذت همراه باشد. وقتی در شهر کتاب قدم می‌گذارید حالتان خوب می‌شود. شهر کتاب، شهری زیبا و آرام برای دانستن است. یعنی اخلاق کارشناس باید خوب باشد، دکور باید خوب باشد، محصول و کالا باید دارای استاندارد باشد. در فرهنگ سازمانی شهر کتاب، قید شده تا زمانی که مخاطب سؤالی نکرده، کسی پاسخ نمی‌دهد. ما سبکی را در این صنف ایجاد کردیم تا مردم قدرت انتخاب داشته باشند.

انتهای پیام/+

برچسب های اخبار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

وب گردی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Search